پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، به وبلاگ بهار آبخورگ خوش آمدید . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
شوخي با سرنوشت!
نوشته شده در دو شنبه 16 دی 1388
بازدید : 478
نویسنده : علی کریمی

سخنی با خوانندگان: از امروز به بعد سعی دارم بصورت مستمردر این وبلاگ حضور و داستانهای واقعی که در حین انجام وظیفه با آن سروکار دارم را برای شما بیان نمایم ضمنا تمامی اسامی بصورت اتفاقی و بر اساس نظر خودم انتخاب شده اند. واکنون اولین داستان ضمنا من را از نظرات خودتان از طریق مدیریت مطلع سازید. ممنون

شوخی با سرنوشت

نامزدم از همان روز اول نسبت به برخوردهاي با جناقش حساس شد و از من ايراد گرفت كه چرا با شوهر خواهرت اين قدر شوخي مي كني؟ و... . شتر سواري دولا دولا نمي شود و ما اصلا به درد هم نمي خوريم. تنها راهي كه در پيش رو داريم طلاق است وديگر نمي خواهم ريخت تو را ببينم. او با اين حرف ها دلم را شكسته است و مي خواهد طلاقم بدهد! عروس جوان در مركز مشاوره پليس خراسان رضوي افزود: اجازه بدهيد اعترافي بكنم و آن اين كه متاسفانه ندانم كاري هاي خودم باعث شد تا شوهرم را از دست بدهم و براين مشكل درست بشود. ماجرا از اين قرار است كه رابطه من و شوهرخواهرم خيلي خودماني و صميمانه است و او حكم برادر بزرگترم را دارد. ما بر طبق عادت با هم شوخي لفظي داريم و سر به سر همديگر مي گذاريم. مرجانه افزود: حدود 8 ماه قبل باپسر يكي از اقوام نامزد شدم و شوهر خواهرم در شب برگزاري مجلس عقد كنان، جاي خالي پدر خدابيامرزم را پر كرد و سنگ تمام گذاشت تا آبروي خانوادگي مان حفظ شود . اما نامزدم از همان روز اول نسبت به برخوردهاي با جناقش حساس شد و از من ايراد گرفت كه چرا با شوهر خواهرت اين قدر شوخي مي كني؟. به تصور اين كه او مي خواهد مرا از خانواده ام دور كند در برابرش لج بازي كردم و گفتم : تو حق نداري به هيچ يك از اعضاي خانواده ام توهين كني و ... ! در اين شرايط نامزدم تا جايي كه مي توانست به شوهر خواهرم بي احترامي مي كرد و اين موضوع باعث شد تا من نيز هر موقع به خانه آنها مي رفتم به خواهران و برادرانش كم توجهي كنم. متاسفانه با اين رفتارهاي غلط روابط ما در مدت كوتاهي سرد شد و كم كم از هم فاصله گرفتيم. نامزدم كه نسبت به رفتارهاي من و شوهرخواهرم خيلي بدبين و مشكوك شده بود با حرف هايي كه پشت سرم زده ، تمام خانواده اش را دچار ترديد كرده است . او از دو ماه قبل خودش را كنار كشيد و گفت مي خواهم طلاقت بدهم. با نگراني موضوع را به خانواده ام اطلاع دادم و بدون هيچ ملاحظه اي و البته با كمي روغن و پياز داغ بيشتري احساسات برادرم و به خصوص شوهر خواهرم را تحريك كردم و گفتم كه نامزدم به من تهمت زده است و مي گويد حق نداري با دامادتان صحبت بكني. با اين حرف هابرادرم و شوهرخواهرم به سراغ نامزدم رفتند و بين آنها دعواي شديدي به وجود آمد. الان دو ماه از اين ماجرا مي گذرد و نامزدم و خانواده اش مي گويند بدون هيچ معطلي مي خواهند طلاقم بدهند. مرجانه آهي كشيد وافزود: كاش از روز اول در رفتار با شوهر خواهرم از حريم احترام خارج نمي شدم و با ندانم كاري و خبر چيني ، سرنوشتم را به بازي نمي گرفتم. من پشيمان هستم ومي خواهم گذشته ام راجبران كنم اما شوهرم ... .


:: برچسب‌ها: داستان - سرنوشت , شوخی , abkhorg , بهار ابخورگ , ,



تنها تفریح سالم جوانان ابخورگ.
نوشته شده در دو شنبه 13 آذر 1391
بازدید : 3489
نویسنده : علی کریمی

 

سلام دوستان. اینجا مدرسه راهنمایی که مدتی هم مدرسه ابتدایی شده بود والانم که متاسفانه تعطیل شده. وتنها محلی است برای تفریح و بازی فوتبال. درود بر انهایی که با کمترین امکانات دارند به سر میبرند.


:: موضوعات مرتبط: ابخورگ , ,
:: برچسب‌ها: زمین فوتبال ابخورگ , ابخورگ , بهار ابخورگ , مدرسه راهنمایی ابخورگ , رضویه ابخورگ ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد